به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ محمد آشور معتقد است: اگر شاعر به تعریف کردن شعر اکتفا نکند و اجازه دهد شعر اتفاق خودش باشد میتواند تا حدی از اقتدار مولف کم کند اما به هر روی ساختارهای ذهنی شاعر تا حدودی بر متن تحمیل خواهد شد.
او در ادامه گفت: من فکر میکنم برخی از این ساختارهای ذهنی همان چیزی ست که از آن تعبیر به امضای شاعر میشود. و من و شعرم نیز فارغ از این ساختار و امضا نیستیم. البته داشتن امضای شخصی و زبان تشخص یافته از جهتی نشان از وجاهت شاعر دارد و از جهتی میتواند شاعر را در خود متوقف کند.
آشور گفت:میشود اجازه داد شعر راه خود را برود و اگر شعری اصیل باشد خواه ناخواه نشان از شاعر خود نیز خواهد داشت.
شاعر "نتها به ریل" ادامه داد: قصد من این نبوده که با اصرار ورزیدن بر یک شیوه زبانی و بیانی درصدد باشم که متن امضای شخصی مرا داشته باشد. شعر در هر شرایطی برای من در اولویت است و اصرار من بر این است که فراتر از نام شاعرش بایستد.
آشور گفت: ترجیح من است که شعر به اقتضای خود عمل کند اما باید قبول کنم که ممکن است ناخودآگاه من گاه گریبان متن را گرفته باشد. من نیز در حدّ توان با فاصله گیری از متن و از منظر یک مخاطب شعر سعی میکردم آن را مورد بازخوانی قرار دهم و با آن وارد چالش شوم!
او ادامه داد: اعتقاد دارم که دیگر چیز تازهای برای گفتن وجود ندارد و اگر هم هست آنقدر کم است که به هر شاعر سهم زیادی نمیرسد. فکر میکنم اگر بخواهیم حرف تازهای بزنیم باید بنویسیم و در حین عمل نوشتن به تازه ها برسیم؛ آن هم تازه هایی که از جور دیگر نوشتن همان نوشتههای پیشین در متن اتفاق میافتد.
آشور گفت: ما حکیم نیستیم، شاعریم. شاعر شعر میگوید و اگر جایی هم چیزی شبیه حکمت در شعرش ظاهر میشود، این حمکت باید تبدیل به شعر شود.
او در پایان گفت: به نظر من کار شاعر این است که اگر هم میخواهد حکمت را وارد شعر کند از زاویهای نو و با وجوه جدید بیانی، آن حقیقت از پیش مشخص را بازپرداخت کند. از نظر من تکنیکها و ترفندهای شاعرانه هیچ منافاتی با حیرت شاعرانه ندارد و چهبسا این حیرت از بطن فرم بیرون بیابد.
نظر شما